بسم الله الرحمن الرحیم
در زندگی، فرصتها و اتفاقات زیادی برای هرکسی پیش میآید؛ فرصتهای کوچک و بزرگ و اتفاقات ریز و درشت. اما تا به حال به این فکر کردهایم که چگونه با این فرصتها و اتفاقات برخورد کنیم؟
نکته: این نوشته ادراک و برداشت و فهم بنده از زندگی میباشد. بنابراین اگر اشکالی است، این اشکال از مسلمانی ماست.
انسانی که برای زندگی هدف داشته باشد، مانند هواپیمایی است که میخواهد به مکان خاصی سفر کند؛ به همین دلیل این هواپیما بعضی مواقع بر خلاف جریان باد حرکت میکند و انرژی خود را به کار میگیرد که بر باد مخالف غلبه کند و بعضی مواقع از انرژی باد استفاده میکند. اما اگر بخواهیم معیار چگونگی برخورد این هواپیما با جریان باد را بفهمیم، باید به اولویت این هواپیما نگاه کنیم.
از طرفی انسان بی هدف، مانند هواپیمای سرگردانی میماند که سعی میکند از تمام بادها به نفع خودش استفاده کند؛ اما غافل از اینکه در نهایت چیزی جز سقوط برای او ندارد.
با مثال هواپیما، یک چیز روشن میشود: اگر در زندگی به قاعده هرچه پیش آید خوش آید قائل باشیم و صرفا به کارهای باب میلمان برسیم، در آخر، مانند الاغی خواهیم بود که اتفاقات همانند پارچهای چشم ما را بستهاند و ما به خیال اینکه در حال پیمودن مسیر طولانی هستیم، فقط در محیط دایرهای به قطر 2 متر حرکت میکنیم. به عبارت دیگر، در نهایت هیچ چیز به همراه نداریم مگر خستگی و زمان از دست رفته.
اما اگر در زندگی هدف داشته باشیم، با برخورد به هر اتفاق و فرصتی، آن را با هدف خود میسنجیم و آنها را اولویتگذاری میکنیم. سپس به اولویت اول پرداخته و در صورت وجود زمان اضافی، به اولویتهای بعدی نیز میرسیم. در این صورت، کاملا با چشم باز، بهترین مسیرها برای رسیدن به هدف را تشخیص میدهیم و در آن راستا حرکت میکنیم.
پ.ن: این قاعده ساده، میتواند معیاری جامع برای برنامه ریزی یک فرد برای خودش و برنامه ریزی یک حاکم برای جامعهاش باشد.
ادامه دارد...
سوال اصلی پست بعدی: تقسیم بندی انسانها بر اساس معیاری که گفته شد...